مجالی اگر...
دیگر به روزگار ترحم نمی کنم
خود را اسیرسایه ی مردم نمی کنم
ما بین عشق وعقل، خدا انتخاب شد
این دفعه بی بهانه تلاطم نمی کنم
حا لا که با بهار تو من آشنا شدم
هر گز تو رامیان غزل گم نمی کنم
این بارعاشقانه به خود قول داده ام
از بذر های له شده گندم نمی کنم
با با لهای خسته مجالی اگر شود
دیگر به روزگار ترحم نمی کنم
زهرا آرین نژاد
نظرات شما عزیزان: